فقط برای رضای دوست.....
ابراهیم بود و پسر
"بیخبر"از مشیّت و خواست حقیقی خدا
چرا نمی بُرد خدایا؟.....
مشیت
و خواست الهی این بود
***
سالها بعد از عاشورا، چهارپایی را بسته به خیش، که زیر و رو کنند مزار حسین را
زبان بسته به مزار که رسید دور زد، بی خیش زدن
***
عاشورا اما
نمیشد تیغ نبُّرد؟
نمیشد اسبها سر باز زنند از تازیدن بر سینه اش؟
نمیشد آتش خیمه ها گلستان شود ؟
نمیشد عدویش با ابابیل سنگسار شوند؟
میشد اما...
حسین علیه السلام وارد به مشیت خدا شد و "دانست" که :
رسُولُ اللّه صلّى اللّه علیه و آله وَقالَ یا حُسَیْنُ اُخْرُجْ ان الله شاء ان یراک قتیلا وَقَدْ شاءَاللّه اَنْ یَراهُنَّ سَبایا
خدا می خواهد تو را کشته ببیند...و خواسته است آنها (اهل بیت) را نیز اسیر ببیند.
بحار الانوار ج 44 صفحه 364، مقتل الحسین مقرم صفحه 195
مشیت خدا،
یا اراده خدا که در خود قرآن هم بکار برده شده است در دو مورد بکار می رود که یکی
را اصطلاحا اراده تکوینی و دیگری را اراده تشریعی می گویند. اراده تکوینی یعنی
قضاء و قدر الهی که اگر چیزی قضا و قدر حتمی الهی به آن تعلق گرفت: معنایش این است
که در مقابل قضا و قدر الهی دیگری کاری نمی شود کرد.
معنای
اراده تشریعی این است که خدا این طور راضی است، خدا این چنین می خواهد. یعنی رضای
حق در این است. خدا خواسته است تو شهید باشی، جدم به من گفته است که رضای خدا در
شهادت توست. جدم به من گفته است که خدا خواسته اینها اسیر باشند، یعنی اسارت اینها
رضای حق است، مصلحت است و رضای حق همیشه در مصلحت است و مصلحت یعنی آنچه جهت کمال
فرد و بشریت باشد.