چکاد

چشم انداز ما قلّه است

چکاد

چشم انداز ما قلّه است

چکاد
از فواید مسنَد نشینی عده ای:
بلا انقطاع برای فرجت دعا میکنم آقای همیشه خوبِ من....اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین.....

تراوش قلمم اینجا میچکد خوب و بدش گردن قلم!
آخرین مطالب
نویسندگان
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۳ شهریور ۹۴، ۱۲:۱۵ - حسین علیمحمدی
    مبروک...

۱۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

جدیدا یه حالت دل به هم خوردگی حاد بهم دست میده

رفتم دکتر میگه شعارزدگیه!!

میگه این چند روزه شایع شده ...موارد اورژانسی هم داشته ..!!

دو سه مورد هم تلفات داشته!!

مال اینهمه شعاریه  که بستر هیچکدومشون فراهم نیست....دکتر میگفت اگه انتخابات رو رد کنیم دیگه خوب میشی و زنده میمونی

اخه اشتغال و تورم مشکل چندین ساله مملکته.... تو رو چه حسابی میخوای چند ماهه حلش کنی؟؟؟و قص علی هذا

میگن کنتور نمیندازه همینه هاااا

یاد یه چیزی افتادم ....تو خونه که میخواییم در شیشه مربا رو باز کنیم اول یه دور همه امتحان میکنیم ،عرق میریزیم

از ناحیه مچ معلول میشیم بعد یاد ابوی میفتیم که بدیم بازش کنن ...از شما چه پنهون اینقد این شیشه ها محکمه گاهی بیخیالش میشیم

دکوری میذاریم تو ویترین همه میشینیم نگاش میکنیم

حالا میگم که اگه ترافیک واشتغال و ازدواج و تورم حل هم نشد اشکال نداره فدای سر جمع....میذاریم تو ویترین دسته جمعی نگاش میکنیم

خیلی هم خوبه ....ولی جان اون سیبیلات شعار نده ....عاقا نده شعار...(حالا یه عده شون هم سیبیل ندارنا)

عاقا رو اعتماد مردم پاتیناژ و اسکی نرو .....برادر ما همینجوری اعتمادمون رو کرمها تناول کردن ...نکن اقا نکن

من شخصا عشقم دود و ترافیک و تورم و بیکاریه...شما خودتو ناراحت نکن نامزد عزیز!راضی به زحمت شما

(ببخشید راضی به شعار شما نیستیم)

 

 

۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۰۶
ماوای قلم

ای بالا بلندِ قصه هایِ بی انتها

شب شد دوباره باز...


مهتاب بر مدار تابش خویش عیان گشت

و تو همچنان پرده نشین خانقاه خویشی


گرچه مقرّم به زشتی دنیای خویش و زیبایی قصه های تو

اماکاش شبی از پیکر داستانکها بیرون آیی


بنشینی کنار بساط مختصر ما 

لقمه نانی و جرعه آبی

نوازشی و دلجویی ....ما از شما ...شما از ما...نمیدانم


بشوییم غبار چشم ....سیاهی دل

آه چه حسن همجواریست آن شب

.

.

رشته های خیالم به بلندای شب یلداست ...تمامی ندارد

گویا دارد سحر میشود......... و من همچنان از شبهای با تو میگویم 

اءلیس صبح بقریب...؟؟ایا صبح نزدیک نیست ؟؟


اللهم عجل لولیک الفرج








۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۳۹
ماوای قلم
با تجربه های تلخم به حلاوت در یافتم
((بی توقعی از دیگران رمز آسایشست))
گرچه دو دست تسلیم بالا میبرم که سخت است....
گاهی نشدنیست .....
اما شاید چیزی شبیه آزادگی و آزاد مردیست، با مردمی و ((بی مردمی)).....
بارها خود را به تَرکه تعلیمی روزگار تادیب کرده ام
بارها فلک کرده ام
داغ زده ام
اما.....
چه کنم ؟شاید کودکی ناخلف در درونم بی خیال از ملامت و تنبیه زندگی میکند




۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۳
ماوای قلم

مردد بودم برای نوشتن بمناسبت سالروز هبوطم به زمین
هم میخواستم بنویسم ....هم نمیخواستم افکارم را

به واژه های سطحی ومیرا تزریق کنم
الغرض...
نیافرید مارا مگر برای حقیقت بندگی.....
نیافرید مارا مگر برای اصلاح خطاهای عالم ذر.....
نیافرید مارا مگر از سر لطف و فضلش...نیافرید مارا مگر برای جاودانگی.....
ما جاودانه می شویم دراعمالمان ....خوب و بد افعال ،پای خودِ خودمان
القصه ....
داستان هبوط شاید به خودی خود نه تلخ است و نه شیرین
مهم مسیر بازگشت ماست.....
الهی مسیر بازگشتمان را بر ستونهای ایمان و عقیده و صراط مستقیم بنا ساز.....
الهی اگر نخل حیاتمان زیر آفتاب فرمان تو نیاید تیشه اجل را چون نعمتی بر رگ عمرمان بنواز
الهی مارا یارای تحمل عدل تو نیست با فضلت خرسندمان ساز.

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۰۷
ماوای قلم



شوق پرواز داریم اما بال پرواز نـــــــــــه ..
میل رسیدن داریم اما عزم رفتن نـــــــــــه ...
به پرنده ها غبــــــــطه میخوریم
اما همسایه خاکــــــــــــ نشینانیم
پرنده شدن قاعده دارد....مشقّتـــــــــــ دارد
اما در عوض آزادگی نیز دارد....
و یک کلام :

تنها پرنده ها از پرتگاه نمی هراسند....



۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۴
ماوای قلم