باید بی آنکه روی ترش کنی ،
بی آنکه روی برگردانی،
بی آنکه تنبیه کنی
در مسیرت باشیم
اینکه تا ته یک مسیری برویم، با
آنکه گفته ای بن بست است
اینکه جسورانه پی انانیتهایمان
بدویم و انذارهایت را پشت گوش بیفکنیم.
و بعد از تمام ِتُرک تازی هایمان
میان آنچه رضای تو نیست
خموده و سرخورده و ناگزیر برگردیم
،
و تکیده و ترک خورده از تجربیات
تلخ به درگاهت زانو بزنیم
نه شایسته مقام خداوندی توست نه
برازنده قبای ارزشمندی به نام بندگی
"حق
مسلم خدایی توست که گنهکار پس از اولین عصیان نه زنده بماند ،نه بمیرد ...بلکه
لایق رفتن به عدم است"
بی آنکه ذره ای مقام خداوندی تو
خدشه دار شود .
اما خداوندا ماجرای توبه چیست که
خروارها سم و زهر را کیمیاگرانه به شهد و شربت تبدیل میکند؟؟
الهی اگر نبود ماجرای یقینم به خدایی
تو
اگر نبود اعتقادم به حسابگری و
عدالت تو
هر آینه شاید توبه را
اثرش را
حلاوتش را
خواب و رویا میپنداشتم
پ ن:
الحمدلله که تنها تو جای حق نشسته
ای خدا....نه حقیری چون من