۲۱ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۴۵
آی کودکی....
اصلا دلم میخواهد....کودک شوم
با همان چادر گل قرمز بلند که نصفش را زیر بغل جمع میکردم
با همان کفش پاشنه بلند مادر که انگشتانم لیز میخورد میچسبید به جلوی کفش
اصلا دلم میخواهد ....چادرم زیر پا بیاید و بخورم زمین...گریه ام را قورت دهم
بلند شوم و دوباره راه بیفتم
همان زنبیل قرمز دوست داشتنی را بردارم از باغچه نعنا بچینم
عروسک مو بورم را در جیب بذارم و هی حواسم باشد که نیفتد
گل سرم لیز بخورد و زیر لب غر غر کنم و موهایم را محکم کنم
اصلا میخواهم کفشهای مادرم را پرت کنم و پا برهنه بروم
آهای روزگار اعتراضی هست؟
((هیچکدام از آرزوهای کودکی پشیمانی نداشت
جز همین بزرگ شدن))
۹۲/۰۱/۲۱
جز همین بزرگ شدن...