چکاد

چشم انداز ما قلّه است

چکاد

چشم انداز ما قلّه است

چکاد
از فواید مسنَد نشینی عده ای:
بلا انقطاع برای فرجت دعا میکنم آقای همیشه خوبِ من....اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین.....

تراوش قلمم اینجا میچکد خوب و بدش گردن قلم!
آخرین مطالب
نویسندگان
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۳ شهریور ۹۴، ۱۲:۱۵ - حسین علیمحمدی
    مبروک...

۱۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است


یکی از آسیبهای دینداری که به وفور مشاهده میشود،برداشتهای شخصی و غیر اصولی از حوزه های مختلف دینی است

شاید بااین مثال موضوع روشن تر شود:

برای معالجه بیماریهای جسمی و روحی به مختصص رجوع میکنیم.

برای مشورت در امور مختلف زندگی به صاحب نظران در اون حوزه مراجعه میکنیم.

اما در حوزه دینداری به راحتی برای خودمان نسخه میپیچیم و یا حتی توصیه های غیر اصولی اطرافیان راسرمشق قرار میدهیم

عمدتا این نوع برداشتها شالوده اعتقادی قوی ندارند

و برداشتهای بسیار رحمانی یا بسیار سطحی به ما میدهند

در حالی که این امر باعث شکل گیری ذهنیتهای غلط و در نتیجه  منجر با یک عمر حرکت در مسیر غلط می شود.

حال بگذریم از عواقب اخروی....

این سهل انگاری در امر دین شناسی و عدم رجوع به اسلام شناسان و متخصصان این حوزه شاید محصول تجدد گرایی و دنیا خواهی صِرف باشد...

به عنوان مثال توحید به عنوان رکن رکین اسلام نیازمند تعاریف و تذکرات و معارف خاصی است

چه آنکه اگر سنگ اول را کج بنهیم مسیری سراسر کژی به مقصد ثریا داریم!

اغلب ما در همین گام اول کج فهمی ها و بد فهمی های خاص خودمان داریم که شاید ریشه بهانه جویی ها و اضطرابهاو گاها اعتراضات ما به ذات اقدس الهی باشد

مخلص کلام:

دین شناسی حقیقی باید از مجاری صحیح و به صورت یک نیاز مبرم به صورت فردی و اجتماعی پیگیری شود

 

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۰۳
ماوای قلم

از میان اسباب و وسایلِ بازی....واژه ها را بر میگزینم

واژه بازی....

من باشم و کلمات....

بدون هم بازی....

نه میشکنند نه گم میشوند نه خراب

از شما چه پنهان خرابیها و گمگشتگی های مرا هم سامان میدهند

برای شکستگیهایم نیز مرهمند....

تا جایی که بخواهم پا به پایمند بدون ملامت و خستگی

یاد ندارم فریاد کرده باشند که :های فلانی...بس کن ...مارا بگذار به حال خویش

 

اما این روزها قلمم شاکیست و سکوت واژه ها را تلافی میکند...

داد میزند :های فلانی......از من بنویس ....من که فاعل رقص کلماتم.....

پس :بسم رب القلم....نون و القلم

 

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۳:۳۱
ماوای قلم
برای خدا جسمیت معنا ندارد
اما کسی را سراغ دارم که به حقیقت ،
وجه الله است
عین الله و یدالله است
****
فرموده :ان تنصرو ا الله ینصرکم ....
یاری کنید خدارا تا یاریتان کند....
مگر میشود خلق زبون و خار خدا را یاری کند؟اصلا مگر معنی دارد مخلوق خالق را یاری کند؟؟

شاید این آیه ماجرا را روشن تر کند:
« قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصاری إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ.»
«حضرت عیسی علیه السلام به حواریون فرمود: چه کسانی مرا برای خدا یاری می کنند؟ آنان گفتند: ما یاری دهندگان خداخواهیم بود.»

مخلص کلام:یاری حجت خدا ،یاری خداست.....
گرچه حجت خدا هم نیازی به یاری ما ندارد چرا که :ان الله بالغ امره....
خدا خودش برای انجام امور عالم کافیست....
همین که تو خودت را فاعل فعل خدا کنی بُرد کرده ای این فرصتی برای ماست
برای خدا جسمیت معنا ندارد
اما کسی را سراغ دارم که به حقیقت ،
وجه الله است
عین الله و یدالله است....
حجت زمان ما ،هم اکنون نیازمند یاری سبز ماست....

السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه
---------------------------------------------------------------
1.آیه 7 سوره محمد(صلی الله علیه واله )
2.آیه 14 سوره صف
۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۱۸
ماوای قلم
گاهی.....فقط گاهی که نامش همیشه است
سهمگین ترین تبرها را خودمان به ریشه خودمان میزنیم
نه بگذار اصلاح کنم ...اول شخص مفرد باید بنویسم
((سهمگین ترین تبرها را خودم به ریشه خودم میزنم))
دلم میخواهد دست خودم را بگیرم و از زندگی خودم پرت کنم بیرونُ
نفسی راحت بکشم...

برای یک من ِ بی من دلتنگم

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۵۸
ماوای قلم

میدونیداین چند روزه دارم به چی فکرمیکنم ؟به ایرادات زبان فارسی...!

برای وقتایی که حرفی نداری واسه گفتن، کلمه ای در نظر نگرفته!!

از اونایی که سر میزنن این روزا و سکوت ِپرحرف منو تحمل میکنن ممنون.....

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۵۷
ماوای قلم
چرا؟؟ یک چرای ...caps lock و بی جواب...البته گاهی برایش جوابهایی می یابم که عجیب زبانم را گاز میگیرم ....
سکانس اول:
نمیدانم دیده اید یا نه ؟جدیدا سخنرانی علما و روحانیون و بزرگان در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران همراه با شمارش معکوس و تصویر یک کرنومتر است.این بخش قضیه به خودی خود درد آور است و وقتی آمیخته به دور همی های هزل و هجو بازیگران و خوانندگان و فوتبالیستها میشود که تایم برنامه ((از)) دارد ولی ((تا)) ندارد!این دیگر گوشهای آدم را سرخ میکند.چرا واقعا ؟؟
جواب همراه با گاز گرفتن زبان:!نکند دستی یا دستهایی پشت پرده دارند تونل حفر میکنند در اعتقادات ما؟!
سکانس دوم:
دغدغه فرهنگ سازی به تابستان که می رسد اوج میگیرد....این مانتوهای کوتاه و صندل های لا انگشتی عجیب دغدغه فرهنگ سازی ایجاد میکنند.!همچنین جمع کردن این بشقابهای پلوخوری روی پشت بامها(دیش) خودش ماجراییست مجزا....
چرا یکی به نعل میزنیم یکی به میخ ؟چرا همه ارگانها و نهادها هم سو نیستند ؟چرا یکی تیشه میزند به عقاید یکی با روشهای مضحک میخواهد ترمیم کند؟
این فرهنگ سازی ها چرا با استفاده از مبادی دینی انجام نمیشود؟
توروخدا مضحک نباشید ....
خب مومن خدا بذار دین با جذابیتهاش پیش بره ...نمیخواد جذابیت کاذب براش بسازید
دین رو تبیین کنید بذارید عقل مردم با جلوه  های دین اشنا بشه ببینند که عقل همه فضاهای دینداری رو تایید میکنه...توروخدا مضحک نباشید همین....


۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۳۷
ماوای قلم


متولد همین روزهای بهاری که نه ثبات دارد و نه قرار....

یک آن ابری،یک لحظه آفتابی ،یک روز سرد وبارانی

چه کنم؟ عجیب بهارم .....و بی تقصیر

دست ایام مرا کشانده به اخرین ماه بهار

شاید همین است که گاهی افکارم تابستانیست

و اما

زاده زمانم و فرزند زمان خویش نیستم .

پرده عدم را می بایست چند دهه پیشتر پس میزدم .

نه این زمان را میفهمم نه این زمانه مرا میفهمد...

ابن الوقت که نباشی سرت گیج میخورد از روزگار غریب

درباره ی من......

می بینی؟همیشه پای یک من در میان است...!!



۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۰۵
ماوای قلم

معتقدم دلهای ریش آن چنان قدرت عظیمی دارند

که ستونهای عرش را میلرزانند

اگرچه ضجه مظلومان لالایی برخی از ساکنان سیاره سیاه زمین گشته

اما عجیب این فریاد ستمدیدگان غلغله به جان اهل آسمان میاندازد.

سخت یا آسان

تلخ یا شیرین

آرام یا کشنده

زندگی این مستضعفان میگذرد و در گوشه ای جان میسپارند و خلاص

اما از آن به بعدش نوبت من و ماست

تنی جنباندیم برای رهایی شان؟

چشمی مالیدیم برای دیدن حقایق؟

قلمی زدیم در حمایتشان؟

آستینها را چه ؟بالازدیم برای میراث داران فقرشان؟

بساط محاسبه ما از بلندای مظلومیت کل تاریخ افزونتر خواهدشد

بعید میدانم به راحتی مارا خلاص کنند از این محاکمه

مارا مثل آنها خلاص نخواهند کرد


۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۲:۳۹
ماوای قلم

بی تعصب مینویسم .....


بچه های دهه شصت شاید نسلی شدند که خواسته یا ناخواسته قربانی حوادث عمدی و غیر عمدی روزگار شدند....جنگ یا همان دفاع مقدس به عنوان یک عامل بیرونی و تحمیلی سر اغاز این محرومیتها شد .کودکانی که یا در اغوش خانواده به خونین غلطیدند....یااز اضطرابهای آن دوران عجیب تاثیرات منفی گرفتند....یا خیلی از آرزوی های ساده و کوچکشان لابلای محرومیتهای آن دوران به هم پیچید....کودکانی که عادت داشتند روزی ده بار به زیر زمین یا هر جای امنی دیگری فرار کنند و یاد گرفته بودند انگشتان کوچکشان را تا انتها در گوشها فرو کنند و سر در بین زانو بگیرند.....قصه پرغصه جنگ که تمام شد.داستان ما نیز رنگ لعاب دیگری گرفت ...فرزندانی بی سایه پدر ...یا جانباز ...یا ....مدرسه هایی با میزهای چهار نفره .....و همچنان خسارات روحی و روانی ناشی از جنگ و محرومیتها...حادثه عظیم نوجوانی رسید دانشگاه رفتن حکم شکستن شاخ فیل که نه ....حکم خرد کردن دنده دایناسور بود!آنهم با آن ظرفیتهای پایین .....آواره شدن در این شهرستان و آن شهرستان برای تحصیل .....بگذریم از سیاستهایی کج و معوجی که استخدام و ازدواج این زبان بسته ها را معلق کرد.....بگذریم از تصمیم های کلانی که روی این نسل خدا زده !اتود زده شد

این از شهرهای بزرگ و به اصطلاح مگالاپلیس ها!بماند آن روستاهایی که زیر پونز نقشه مانده اند.

پی نوشت:

از تاکسی دنیا که پیاده شم راننده خواهد پرسید کجا سوار شدی؟...وقتی بگویم دهه 60 خواهد گفت:کرایه نمی خواد....  یه صلوات بفرست..!

خواهش دلم:

اگر دهه شصت نیستی از کنار این نوشته با دهن کجی رد نشو.....بیا کنارم و از زاویه من بخوان.


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۳۲
ماوای قلم
گاهی چه مقدس میشود سکوت....

همان وقتی که کلمات میتوانند بشکنند،بسوزانند،آواره کنند،بگریانند،

حتی گاهی مسیر رفتن برایت باز میکنند که بگذاری و بروی از جوار پیوندها

باید ترسید از آن که سکوتش اندک است...از من بشنوید.....

پی نوشت:

هر روز اعضا و جوارح به تضرع پیش زبان می آیند که مبادا مارا اهل دوزخ کنی....

(اشاره به حدیث معصوم)
۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۲۸
ماوای قلم