بارالها...
ای آنکه از شدت پیدایی....پنهانی
ای آنکه از قلّت خشم.....رحمانی
ای آنکه درنهایت ستاری.....غفاری
جذبه نور چه میکند با ذرات معلق؟
من آن ذره امُ تو آن آفتاب بی زوال
باد چه میکند با قاصدک؟
من آن ذره قاصدکم ُ تو نوازش باد
میرقصانیم به دست خویش
من، بی وزن ،بی نقطه اتکا به خویش،بی مأمن،
بی خویشی ام شاید پلی باشد استوار از من تا تو ...
این روزها میگردم به دنبال هر آنچه مرا به غیر تو وصل کرده تا بِبُرم از بندهای شیطانی
چه آنکه معتقدم غیر از تو و آنچه منتسب به توست الباقی رنگ خدایی ندارد
یا ابلیس استُ یا منتهی به آن ملعون خواهد شد
***
چه خوشست با زبانی که خود عطا کردی،
با اشکی که تو بر چشمانم نهادی ،
بخوانم به درگاهت :
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک....
پی نوشتها:
*آمد رمضان و مقدمش بوسیدم
**یک شعبان به مرگ نزدیکتر شدیم به خدا چطور؟
***ممنون از اینکه تو این چند روز با ابراز لطفتون خونمونو تنها نذاشتین